بی تو دنیا بر سرم آوار شد بین ما هر پنجره دیوار شد
آنکه اول نوش دارو می نمود بر لب ما زهر نیش مار شد
درد ما در بودن ما ریشه داشت رفتن و مردن علاج کار شد
عیب از مابودن از یاران نبود تا که یاری یار شد بیزار شد
عاقبت با حیله سودا گران عشق هم کالای هر بازار شد
آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟ مردم از بس زندگی تکرار شد
عشق کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود
نویسنده » HIV . ساعت 2:50 عصر روز جمعه 85 اسفند 4